واگویه های مامانی

اولین دندون دخمل مامانی

سلام عزیزززززززززم اولین مروارید در اومد اونم به چه سختی......... اولش یه کم سرما خورده بودی وسرفه میکردی من وبابایی تو رو بردیم پیش دکترت(چقدر من ازش میترسم آخه خیلی بد اخلاقه) .....بعد تب کردی ....سه روز همش رو کول من بودی ....یعنی دستام دیگه مال خودم نبود.... واقعت تا امروز نمیفهمیدم که چقدر مامانم برام زحمت کشیدن .....خلاصه بعد سه شبانه روز سخت وطاقت فرسا اولین دندون دخملی در اومد تا یه کم آروم بگیری
30 ارديبهشت 1394

پارک لی لی پود ....زیر گل کردن گل مامان

سلام گلم برحسب سنت زیبای زیر گل کردن نوزادان دایی علی  ودایی حسین زحمت کشیدن یه عالمه گل محمدی از طزرجان آوردن ما هم تو رو زیر گل کردیم انشالله زیر سایه حق در پناه امام زمان بزرگ بشی عزیزم راستی چند روز قبل هم بابا خاله فریده و ابوافضل وعلی رفتیم پارک اولین دفعه ای که تو پارک میرفتی همه چی برات تازگی داشت اون قدر آروم بودی که من تعجب کرده بودم ...
30 ارديبهشت 1394

پابوس امام رضا وروز مادر

سلام گل مامان این روزا نمیدونم چرا اینقدر مشغله دارم که مطلبام به روز نیست ......................... مسافرت به مشهد یکی از به یاد موندنی ترین سفرای زندگی من بود اولین سفری که سه تایی با هم بودیم از همه مهمتر که مامان جونات هم قدم بر دیده منت نهادن و ما رو تو این سفر همراهی کردن  دستشون درد نکنه ....خلاصه قبل سفر همه به ما میگفتن که وقتی مریم حرم تو قراره شروع به گریه کنی و از این حرفا البته این بخاطر سابقه بد تو محیط های شلوغ بود که مجبور میشدم برای آروم کردنت سریع اون مکان رو ترک کنیم ولی جالب اینجا که ما تو این سه روز اصلا گریه تو را ندیدیم تو حرم هم مثل مسخ شده ها اطرافو نیگا میکردی این هم چند تا عکس از...
15 ارديبهشت 1394
1